ضرورت سامان دهی عقلانیت حول محور ولایت
علی میثمی تهرانی
یکی از مهمترین امور در امتداد یافتن هر حرکت اجتماعی آسیب شناسی آن است. یعنی در هر حرکت بشری که در جوامع انسانی بخواهد امتداد تاریخی پیدا کند؛ باید همواره اشکالات آن بررسی و رفع گردد. مسلما این کار به معنای زیر سوال بردن اصل این حرکت نیست. بلکه به معنای این است که در عین اینکه اصل این حرکت اجتماعی تایید می شود ولی برای اینکه در آینده بهتر و پر قدرت تر به اهداف خود دست یابد باید نواقص آن بر طرف گردد.
نزدیک به یک دهه است که گفتمان عدالت – که از شعارهای اساسی اسلام و انقلاب اسلامی مردم ایران است – به عنوان گفتمان غالب دولت جمهوری اسلامی مطرح شده است. امری که به نظر می رسد به تعبیر حضرت امام خامنه ای (مد ظله العالی) ریل صحیح حرکت نظام جمهوری اسلامی و مناط اصلی مشروعیت آن است. مسلما این گفتمان باید در دولت های بعدی نیز ادامه یافته و مسیر حرکت ایران اسلامی و سایر کشورهای بیدار شده در دنیای اسلام را در دهه پیشرفت و عدالت روشن نماید. پس در تایید این گفتمان که گفتمان دولت نهم و دهم بوده هیچ شک و شبهه ای نیست.
یعنی این شعار که خواسته قلبی غالب دولتمردان نظام اسلامی و توده های ده ها میلیونی مردم مسلمان ایران عزیز است کاملا شعار درست و برحقی بوده و باید این جهت گیری حفظ گردد. در این مطلب - که علت اصلی حمایت های رهبری معظم انقلاب از دولت عدالت نیز بوده و هست - هیچ شک و اختلافی بین طرف داران جریان عدالت و ایجاد تمدن نوین اسلامی نیست.
در عرصه عمل نیز بر دوست و دشمن پوشیده نیست که غالب دولتمردان در دولت نهم و دهم شب و روز در حال تلاش و کارگری بی وقفه برای تحقق این شعار عدالت هستند. سفرهای استانی به نوعی نماد اصلی این تلاش شبانه روزی برای تحقق آن شعار است. یعنی نمی توان انکار کرد که اکثریت دولتیان عزیز – خاصه ریاست محترم جمهوری – تمام استراحت ها را بر خود حرام کرده و با همه وجود برای تحقق شعار عدالت تلاش می کنند. البته مسلم است که دیکته نوشته شده غلط هم خواهد داشت. ولی در کل این تلاش و پی گیری ستودنی است. در این مطلب نیز شک و شبهه ای نیست.
اما مشکل اصلی اینجاست که اگر شعار این دولت خدمتگزار همان شعار عدالت که شعار اصلی اسلام و انقلاب است می باشد و غالب دولتمردان نیز در راه تحقق این شعار تلاش عملی می کنند پس چرا در عرصه عینی مشاهده می شود که در مواردی دولت در تحقق عدالت در عرصه های مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی موفق عمل نکرده یا در مواردی دیگر حتی برخی جریان های منحرف سیاسی، اقتصادی و یا فرهنگی از دل این دولت بر آمده اند؟
در جواب این سوال مهم - که شاید اصلی ترین دستاورد این دولت در بلوغ اجتماعی طرفداران ایجاد تمدن نوین اسلامی باشد - باید گفت که اشکال فوق نه به شعارها و جهت گیری این دولت بازمی گردد و نه به کم کاری یا خیانت غالب دولت مردان. بلکه اشکال کار در اینجاست که تحقق آرمان های عدالت خواهانه در عرصه عینی نیاز به تولید علم بومی و نرم افزارهای اسلامی دارد. تنها شعار اسلامی دادن و شب و روز برای آن تلاش کردن کافی نیست. نباید منتظر ابر قهرمان ها بود و در مورد افراد افراط و تفریط کرد. زیرا بهترین شعارها و پرتلاش ترین مدیران وقتی دستشان در عرصه نرم افزاری و علمی خالی باشد در عمل یا اسیر کارشناسی غربی یا شرقی شده و یا اینکه برای جبران این خلأ نرم افزاری متمسک به روش های صوفیانه و عرفانهای کاذب خواهند شد. انحرافاتی که هر کدام از دیگری بدتر و خطرناکترند.
درس عبرتی که می توان از این راه طی شده برای دولت بعد گرفت این است که دولت آینده اگرچه باید شعار عدالت را کماکان به عنوان شعار محوری خود مد نظر داشته باشد و منش تلاش پیگیر و مردمی بودن و ساده زیستی و انقلابی گری را فراموش نکند؛ ولی نباید تنها به همین ها اکتفا کند. بلکه از بن دندان در پی راه اندازی و تقویت آکادمی ها و پژوهشکده ها و کرسی های آزاد اندیشی باشد و نوعی حرکت علمی را برای تولید علوم انسانی مورد نیاز برای تحقق عدالت در عینیت سامان دهی نماید. یعنی نقاط قوت این دولت را داشته باشد ولی نقاط ضعف آن را تا حد امکان بر طرف نموده و خود را تکامل بخشد.
به نظر می رسد نگاهی که در پی سامان دهی معنویت، عدالت و عقلانیت حول محور ولایت است باید به این نکته توجه تام داشته باشد که مسیر تحقق عدالت حول محور ولایت – که آرمان اصلی این انقلاب است – ناگزیر از حرکت علمی و تکامل عقلانی بر پایه معنویت و صد البته بر محوریت ولایت خواهد گذشت.
نزدیک به یک دهه است که گفتمان عدالت – که از شعارهای اساسی اسلام و انقلاب اسلامی مردم ایران است – به عنوان گفتمان غالب دولت جمهوری اسلامی مطرح شده است. امری که به نظر می رسد به تعبیر حضرت امام خامنه ای (مد ظله العالی) ریل صحیح حرکت نظام جمهوری اسلامی و مناط اصلی مشروعیت آن است. مسلما این گفتمان باید در دولت های بعدی نیز ادامه یافته و مسیر حرکت ایران اسلامی و سایر کشورهای بیدار شده در دنیای اسلام را در دهه پیشرفت و عدالت روشن نماید. پس در تایید این گفتمان که گفتمان دولت نهم و دهم بوده هیچ شک و شبهه ای نیست.
یعنی این شعار که خواسته قلبی غالب دولتمردان نظام اسلامی و توده های ده ها میلیونی مردم مسلمان ایران عزیز است کاملا شعار درست و برحقی بوده و باید این جهت گیری حفظ گردد. در این مطلب - که علت اصلی حمایت های رهبری معظم انقلاب از دولت عدالت نیز بوده و هست - هیچ شک و اختلافی بین طرف داران جریان عدالت و ایجاد تمدن نوین اسلامی نیست.
در عرصه عمل نیز بر دوست و دشمن پوشیده نیست که غالب دولتمردان در دولت نهم و دهم شب و روز در حال تلاش و کارگری بی وقفه برای تحقق این شعار عدالت هستند. سفرهای استانی به نوعی نماد اصلی این تلاش شبانه روزی برای تحقق آن شعار است. یعنی نمی توان انکار کرد که اکثریت دولتیان عزیز – خاصه ریاست محترم جمهوری – تمام استراحت ها را بر خود حرام کرده و با همه وجود برای تحقق شعار عدالت تلاش می کنند. البته مسلم است که دیکته نوشته شده غلط هم خواهد داشت. ولی در کل این تلاش و پی گیری ستودنی است. در این مطلب نیز شک و شبهه ای نیست.
اما مشکل اصلی اینجاست که اگر شعار این دولت خدمتگزار همان شعار عدالت که شعار اصلی اسلام و انقلاب است می باشد و غالب دولتمردان نیز در راه تحقق این شعار تلاش عملی می کنند پس چرا در عرصه عینی مشاهده می شود که در مواردی دولت در تحقق عدالت در عرصه های مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی موفق عمل نکرده یا در مواردی دیگر حتی برخی جریان های منحرف سیاسی، اقتصادی و یا فرهنگی از دل این دولت بر آمده اند؟
در جواب این سوال مهم - که شاید اصلی ترین دستاورد این دولت در بلوغ اجتماعی طرفداران ایجاد تمدن نوین اسلامی باشد - باید گفت که اشکال فوق نه به شعارها و جهت گیری این دولت بازمی گردد و نه به کم کاری یا خیانت غالب دولت مردان. بلکه اشکال کار در اینجاست که تحقق آرمان های عدالت خواهانه در عرصه عینی نیاز به تولید علم بومی و نرم افزارهای اسلامی دارد. تنها شعار اسلامی دادن و شب و روز برای آن تلاش کردن کافی نیست. نباید منتظر ابر قهرمان ها بود و در مورد افراد افراط و تفریط کرد. زیرا بهترین شعارها و پرتلاش ترین مدیران وقتی دستشان در عرصه نرم افزاری و علمی خالی باشد در عمل یا اسیر کارشناسی غربی یا شرقی شده و یا اینکه برای جبران این خلأ نرم افزاری متمسک به روش های صوفیانه و عرفانهای کاذب خواهند شد. انحرافاتی که هر کدام از دیگری بدتر و خطرناکترند.
درس عبرتی که می توان از این راه طی شده برای دولت بعد گرفت این است که دولت آینده اگرچه باید شعار عدالت را کماکان به عنوان شعار محوری خود مد نظر داشته باشد و منش تلاش پیگیر و مردمی بودن و ساده زیستی و انقلابی گری را فراموش نکند؛ ولی نباید تنها به همین ها اکتفا کند. بلکه از بن دندان در پی راه اندازی و تقویت آکادمی ها و پژوهشکده ها و کرسی های آزاد اندیشی باشد و نوعی حرکت علمی را برای تولید علوم انسانی مورد نیاز برای تحقق عدالت در عینیت سامان دهی نماید. یعنی نقاط قوت این دولت را داشته باشد ولی نقاط ضعف آن را تا حد امکان بر طرف نموده و خود را تکامل بخشد.
به نظر می رسد نگاهی که در پی سامان دهی معنویت، عدالت و عقلانیت حول محور ولایت است باید به این نکته توجه تام داشته باشد که مسیر تحقق عدالت حول محور ولایت – که آرمان اصلی این انقلاب است – ناگزیر از حرکت علمی و تکامل عقلانی بر پایه معنویت و صد البته بر محوریت ولایت خواهد گذشت.
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : عقلانیت حول محور ولایت, علی میثمی تهرانی, گفتمان عدالت, ,